کوثریه

اشعار و مطالب مرتبط با کوثر
  • کوثریه

    اشعار و مطالب مرتبط با کوثر

هذا من فضل ربی
کوثریه

هوالجمیل
با سلام و عرض ادب خدمت شما
کوثریه مجموعه شعری است محصول سی و چند سال شاعری و یک عمر غلامی در خیمه اهلبیت. نام کتاب کوثریه از یک قصیده 400 بیتی با همین نام گرفته شده، این وبلاگ نیز منتخب آن مجموعه و همچنین شامل اشعار جدیدم است.
کتاب کوثریه را می توانید از منوی بالای وبلاگ دانلود فرمائید.
با آرزوی قبولی در پیشگاه خداوند و انبیا و اولیا و صلحا و شهدا
و حَسُن اولئک رفیقا
والسلام
مدیر انتشارات هدهد
محمد حسین صادقی متخلص به غلام
زرقان فارس
hodhodzar@gmail.com
09176112253

يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۰۵ ب.ظ

سر فصل های عشق و عطش ۲

بسم الله الرحمن الرحیم

۱

گردآوری اشعار درباره عطش

و تفسیر و توضیح آنها در چندین سطر (حداکثر ۲ دقیقه) در «گریز» به یک روضه 

۲

برای درک بهتر روضه ها بهتر است یا عطشناک باشند یا با مقدمه عطش گفته شود...

۳

بهترین توصیف درباره عطش در ساده ترین کلمات و‌ جملات، در حداکثر دو‌ پاراگراف، یک دقیقه ای و نیم صفحه ای

از مخاطبین در مجلس بخواهیم بنویسند و پیامک کنند، بدون جایزه، بگوئیم بهترین جایزه اشک بیشتر و درک بیشتر از عطش و عمذلی با اهلبیت است.ذهنشان را به چالش بکشیم...

۴

حتی المقدور برای بهشت و صواب و حوائج و رفع گرفتاریها کار نکنیم...

۵

نمادهای عطش در عاشورا، دست، کاسه، مشک، رود، نخل، پرنده، آب، فواره، خشکیدگی لبها و پژمردگی صورتها، خشکیدگی و ترک خوردگی خاک خشک، کاسه لعاب آبی و ماهی قرمز

۶

اگر یکبار، فقط یکبار به عمق عطش مولا پی ببری، آن وقت هر صبح و شام در غم او گریه می کنی و با هر آب خوردن، جگرت می سوزد و اشک در چشمت جمع میشود.

۷

رسیدن به «عطشِ در حد مرگ» امری غیر اختیاری است، یعنی کسی نمی تواند، آگاهانه خود را به ورطهٔ هولناک عطش بیندازد چون به محض ضعف و غش، به او آب قند می دهند و آب به سر و صورتش می پاشند و کنگ و کولش را می مالند و اگر حالش وخیم تر باشد اورژانس برایش می آورند.... و چه سعادتی است درک چنین عطشی، از آن بالاتر این است که کسی نباشد که نجاتت بدهد خودت هم نتوانی خودت را نجات بدهی

یعنی  در موقعیتی قرار بگیری که از عطش غش کنی و به کُما بروی، و در ورطهٔ مرگ بیفتی و کسی نباشد که کمکت کند و به هوشت بیاورد، خودت هم نتوانی کوچکترین کمکی به خودت بکنی یعنی عطش و غش و ضعف شدید قوای جسمانی تا.........مرگ یا معجزه... یعنی دقیقاً همان وضعیتی که برای من در میدان جنگ اتفاق افتاد و عطشِ در حد مرگ را در یک دورهٔ چندین روزه درک و تجربه کردم....

۸

تا مشاعرم از دست دادم شاعر شدم

در عطشی ناخواسته به ورطهٔ مرگ افتادم و تا مشاعرم را از دست دادم، شاعر شدم، احساس بی وزنی، بی مکانی ، بی زمانی، تخیل خلیائی، و گفتگوهای غیر معمولی با خود و طبیعت و هستی و خداوند....

۹

یادی از قدیمیترین نوحه ها

عطش، العطش، العطش، العطش

سکینه ز سوز عطش، کرده غش

یا : علی اصغر از تشنگی کرده غش

۱۰

برای هرکه دنبال حال بهتری باشد

درک عطش عالیترین راه توسل و تقرب است

۱۱

خواندن نوحه و سرود و روضه و دکلمه عطش بصورت عادی هم مؤثر است ولی اگر با آوای حزین باشد بهتر است

۱۲

عطش در شهری غریب، مکانی غریب، در حال مسافرت، بدون امکانات و در محاصره و ممنوعیت نظامی شدید

فعلاً ....والسلام

..... ادامه دارد....

ارادتمند و ملتمس دعا : محمد حسین صادقی، زرقان فارس، یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۰۵
محمد حسین صادقی
چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۲۵ ب.ظ

روضه و نوحهٔ عطش

هوالجمیل
روضه و نوحهٔ عطش 

عطش بود و اصغر، عطش بود و اکبر
عطش بود و دختر، عطش بود و خواهر

عطش بود و ایثار و اشک و حماسه
و یک جنگ تحمیلی نابرابر

عطش بود و هفتاد و دو یار عطشان
و سیراب، دشمن، همه، اسب و لشکر

عطش بود و تحریم آب دو رودان
عطش بود و اولاد عطشان کوثر

عطش بود و سقا، عطش بود و خیمه
و شرمِ علمدارِ در خون شناور

عطش بود و مولای عطشان زخمی
عطش بود و غمهای مولای مضطر

عطش، خستگی،  داغ، زخم دمادم
نه سایه ، نه سقا ، نه مرهم، نه یاور

عطش بود و گرمای سوزان صحرا
عطش بود و خونگریه های مکرر

عطش بود و خنجر، عطش بود و حنجر
عطش بود و فریاد جانسوز مادر

عطش بود و تنها صدائی شکسته
که فریاد می زد :  برادر، برادر

والسلام
زرقان فارس - محمد حسین صادقی، غلام
دهم مردادماه ۱۴۰۲


ما فقط تشنگی را درک کرده ایم نه عطش را،
عطش یعنی تشنگی در حد مرگ،
و حسین عطشان بود یعنی مافوق عطش، 
عطشان حالتی است که زبان مثل یک تکه چوب خشک میشود با دهان و سر و‌ صورتی پر از گرد و خاک...
چه خوب است ما شیعیان خاص حسین، این حالت را، در عزاداریهایمان کمی تجربه کنیم...
+++++
حالت عطشان ۴ علت دارد
۱- داغ دیدن زیاد که جگر می سوزد
۲- اشک ریختن
۳-تکاپوی زیاد در میدان
۴-زخمهای زیاد
هرکدام از علل بالا آب زیاد می طلبد
یک موقع آدم روزه دار چندین ساعت یا بیشتر تشنه است و می داند یا امید دارد که به آب می رسد، اما تصور کنید فردی داغدیده و مجروح حداقل یک نیمروز گرم در حال جنگ و تکاپو و خونگریه باشد امید به آب رسیدن هم ‌نداشته باشد، البته چنین فردی اگر سایه ای پیدا کند و ساعتی استراحت کند شاید کمی دوام بیاورد اما اگر لحظه به لحظه تلاش و داغ و عطش و زخمهایش زیادتر شود این دیگر نیازی به آنهمه تیغ و شمشیر و خنجر و نیزه و سنگ ندارد، چنین فرد عطشانی در مدت‌کوتاهی، خود به خود جان می دهد...
صل الله علیک یا اباعبدالله....
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۲ ، ۱۶:۲۵
محمد حسین صادقی
جمعه, ۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۱۸ ب.ظ

یا شهید

فدای لب تشنه ات یا حسین


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۱۸
محمد حسین صادقی
جمعه, ۱۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۳:۰۰ ق.ظ

مثنوی : روح پیغام غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایتة علی ابن ابی طالب و اولاده المعصومین صلواة الله علیهم اجمعین.

*
با سلام و عرض ادب و تبریک غدیر


مثنوی : روح پیغام غدیر
شیعه ، همسو با مرام اولیا
عشق می‌ورزد به کل انبیا
عشق ورزیدن به کل کائنات
شیعه را سرلوحه باشد در حیات
هست احمد برترین مخلوق حق
اشرف و کامل‌ترین مخلوق حق
عشق بر احمد، طریق انبیاست
چونکه او معشوق و محبوب خداست
هرکسی بر حضرت حق، عاشق است
عاشق او نیز ذات خالق است
برترین عاشق به حق چون مصطفاست
مصطفی هم برترین یار خداست
چون حبیب است و بُود محبوب حق
عشق بر احمد، بُود مطلوب حق
*

کیست احمد؟ جمع زهرا و علی
ذات حق در چارده نور جلی
شیعه با اسماء پاک اولیا
عشقباری می‌نماید با خدا
هیچ دین و مذهبی در روزگار
نیست مثل شیعه، غرق عشق یار
شیعه می‌میرد برای اولیا
می‌نماید جان فدای اولیا
می‌رود قربان نام اهلبیت
می‌شود از جان غلام اهلبیت
*

شیعه اهل سنت پیغمبر است
سنت احمد، ولای حیدر است
گر ندارد مسلمی این را قبول
فارغ است از دین و آئین رسول
*

گر نبودی خطبۀ ناب غدیر
باز، بودی مرتضی مولا و میر
گفت: هرکس من به او هستم «ولّی»
بعد من مولای او باشد علی
این «ولّی» دارد دو معنا در شعار
هم امیر و جانشین هم دوستدار
مرتضی در هر دو معنا مقتداست
هم امیر‌المؤمنین هم عشق ماست
آنچه باشد روح پیغام غدیر
نیست تنها انتخاب آن امیر
بلکه باشد نعمت تکمیل دین
منت خاص خدا بر مسلمین
والسلام
محمد حسین صادقی – زرقان فارس

دانلود کتابهای صلواتی انتشارات هدهد

هوالجمیل / با سلام و عرض ادب و خیر مقدم / نظرات شریفتان را دیده در راهیم

دانلود ۱۸ کتاب صلواتی در همین سایت

دانلود 17 کتاب صلواتی هدهد  در سایت کتابراه

وبلاگ قبلی انتشارات هدهد، + وبلاگ امام زادگان عشق، شهدای زرقان

وبلاگ کوثریه ، شعر، + وبلاگ شاهزاده قاسم زرقان ،

والسلام - محمد حسین صادقی - مدیر انتشارات هدهد

hodhodzar@gmail.com + 09176112253

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۲ ، ۰۳:۰۰
محمد حسین صادقی

محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب علیه السلام مشهور به امام محمدِ باقر (ع) پنجمین امام شیعیان است. مشهورترین لقب او «باقر» به معنای شکافنده است که بر پایه حدیث لوح، این لقب را پیامبر اسلام (ص) پیش از ولادتش به او داند. امام باقر (ع) حدود ۱۹ سال امامت شیعیان (از سال ۹۵ تا ۱۱۴ قمری) را برعهده داشت که با پنج تن از خلفای بنی‌امیه همزمان بود. ایشان در ۵۷ سالگی در هفتم ذی‌الحجه سال ۱۱۴ قمری به شهادت رسید.

پنجمین حجت و هفتم معصوم
بابی اَنْتَ که گشتی مسموم
ای فدای حق و قربانی دین!
کرده یک عمر نگهبانی دین!
شهادت امام محمد باقر (ع) تسلیت باد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۲ ، ۱۹:۳۱
محمد حسین صادقی

سیمرغ حقیقت

در مدح و منقبت حضرت امام محمد تقی ، جوادالائمه (ع)

رضا چون شد شهید از راه کینه
همه گفتند شیعه در زوال است
که شیعه غرق جهل و بیسوادی است
بپا کردند بحران عقیده
که طفلان را نباشد عقل چون پیر
نباشد با خبر از هیچ رازی
روان شد شایعات و مکر دشمن
لعیـن ابن لعین مأمون ملعون
برای ذلت و سرکوب مولا
بپا شد مجلس فخر و تکبر
به رأی کاملان علم و بینش
سؤالی کرد از او یحیی
ابناَکثَم
بگفتا : «حکم صیدِ در حرم چیست؟»
بگو در روز یا شب صید کرده؟
مُکلف بوده یا نابالغ ، آن فرد؟
گرسنه بوده یا با مال و تمکین؟
به این فعل حرامش بوده جاهل؟
برای خود نموده صید یا غیر؟
بگو در عُمره بوده یا تمتع؟
سؤالات دگر هم مانده باقی
بشد مجلس ز عجز خود پریشان
سپس آن رهبر نه ساله‌ی دین
پس از طرح تمام احتمالات
سپس مولا ز یحیی پرسشی کرد
چو یحیی باز ماند از حل مشکل
چنان در شرح آن، مشکل‌گشا شد
بشد مأمون خجل از حیله‌ی خویش
بگفت ایکاش با این بخت ناشاد
که اینسان خِفَت و خواری پذیرم
چرا مثل پشه با صد منیّت
ز نو فرمود امام جن و انسان
برو با دقت ای یحیی
ابناکثم
که با اذن خدا عیسی و یحیی**
 نبوت شد عطا در خردسالی
پس از این معجز ناب ولایت
امامت اکبر و اصغر ندارد
«ولی» وصل است بر علم خداوند
«ولی» با اذن حق باشد سخنور
«ولی» دارد به کف راه سماوات
«ولی» بخشد به جسم زندگی ، جان
بیا ایدل رویم امشب گدائی
جواد آئینه‌ی «جود» الهی است
سخاوت ، ریزه‌خوار خوان مولاست
بُود آئینه‌دار دین احمد
چو جودش بیحساب و بی عداد است
ز فرط زهد و تقوا ، او تقی شد
کلید گنج عرفان و صفا اوست
به هر چیزی که شاد از آن ، جواد است
چو کوثر ، هدیه از سوی خدا بود
به درگاهش همه عالم غلام است
به این باب‌الحوائج ، بارالها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جوادش ناخدا شد در سفینه
که سالارش امامی خردسال است
چرا؟ چون طفلکی بر شیعه هادی است
و خندیدند بر این نو رسیده
ندارد رهبر نُه ساله تدبیر
کنون باید کند در کوچه ، بازی
چو سیلابی سیه در کوی و برزن
که بود او را حکومت، ریشه در خون
فراهم کرد بزمی پر معما *
که تا سازد تشیع را تمسخر
سؤالات غریبی شد گزینش
که در درس قضاوت بود اعلم
جوابش داد : صیاد حرم کیست؟
بگو آزاده بوده یا که برده؟
و صیاد حرم زن بوده یا مرد؟
مداوم بوده صیدش یا نخستین؟
و یا بوده‌ست عالم بر مسائل؟
ز کار خود پشیمان گشته یا خیر؟
جوابم ده تو ای خصم تشیع
بده پاسخ اگر اهل وفاقی
گرفت انگشت حیرت را به دندان
بیان فرمود ، خود ، احکام آئین
یکایک داد پاسخ بر سؤالات
که اشک عجز مجلس را در آورد
امام آمد به تشریح مسائل
که یاد از مجلس بحث «رضا» شد
بزد یحیی
ابناکثم بر سر و ریش
مرا مادر در این دنیا نمی‌زاد
روا باشد اگر اکنون بمیرم
شدم همبال سیمرغ حقیقت
نخواندی تو مگر آیات قرآن؟
بخوان تو سوره
ی پُر راز مریم
به خُردی یافتند اسرار اسما
به آن یاران ذات ذوالجلالی
ز هم پاشیده شد آن بزم نخوت
ولایت مکتب و دفتر ندارد
«ولی» با علم مطلق خورده پیوند
چه در گهواره باشد، چه به منبر
که باشد سینه‌ی او عرش آیات
که جانش متصل باشد به جانان
به عرش «جود» این ذات خدائی
و در عرش خدا در پادشاهی است
زمین و آسمان ، مهمان مولاست
و باشد نام زیبایش محمد
به اذن حق ، ملقب بر جواد است
و معشوق دل هر متقی شد
طبیب قلب مظلوم رضا اوست
وجود حضرت معصومه شاد است
که تنها میوۀ باغ رضا بود
که جود او روان بر خاص و عام است
روا فرما همه حاجات ما را

پی نوشت:

* با الهام از روایتی به نقل از کتاب ارشاد شیخ مفید ، باب امام جواد

** آیه 12 سوره مریم : «به یحیی در همان سن کودکی نبوت عطا کردیم» و آیه30 سوره مریم «عیسی در گهواره گفت : همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرمود.»

والسلام - محمد حسین صادقی - زرقان فارس
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۲۸
محمد حسین صادقی

پیر دلاور ما
می‌داند اسم اعظم پیر دلاور ما
فریاد سرخ خون است فریاد رهبر ما
جلادهای تاریخ با دشنه‌های خونین
در جشن خون گریزان از خاک کشور ما
ای کور دل بپا خیز دنیا به لرزه آورد
گلبانگ با شکوه الله اکبر ما
ببران کاغذینند این ملحدان دلقک
بر لب چگونه آرند نام ابوذر ما
این مغزهای بیمار بگذار تا بسوزند
در شعله حقیقت بر لوح باور ما
تاریخ ما نوشتند روز نخست با خون
رنگین ز خون عشق است دیوار سنگر ما
ای هم نبرد هشیار بنگر که باز دارند
انبوه لاشخورها،  پرواز بر سرما
هم سنگر بزرگم بیدار باش بیدار
با رنگ دیگر آمد اهریمن از در ما
بر قله های ایثار با اختران خاکی
شعر ظفر بخواند خورشید خاور ما
سد سپاه دیوان با سیل خون شکستند
در سنگر خدایی یاران دیگر ما

نصرالله مردانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۰۲ ، ۱۳:۲۴
محمد حسین صادقی

با رفتن تو در غزلم شور نمانده است
صبری به دل عاشق مهجور نمانده است
اسرار دل غمزده مستور نمانده است

عمری حذر از تجربۀ فاصله کردم
آخر غم آن فاصله را تجربه کردم
یک شمه بگویم که در آن لحظه چه کردم؟

هر جا که رَوَم قصۀ آن یار پری‌روست
هر جا نگرم جلوه‌ای از آن رخ و ابروست
هر لحظه دلم منتظر آمدن اوست

چشمم همه شب، کوچۀ امید تو می‌رُفت
با هر مژه دُرهای سزاوار تو می‌سُفت
آن دم که دلم در کفن یاد تو می‌خُفت

باز آی که اغیار ، مرا زار نجویند
باز آ که تو را دلبر بی مهر نگویند
باز آ که گل یأس ببویند و بمویند

دریای دو چشمم به امید تو نمی ، داشت
با عشق تو ویرانۀ دل گنج غمی داشت
در بحر بلا ، دل ز خیالت بلمی داشت

 

 

با رفتن تو روح صفا رفت ز گلشن
زانوی حیات همه واماند ز رفتن
محبوب دلم رفت خدایا چه کنم من

کس لذت بوسیدن مهتاب نداند
در دیدۀ من ، حکم ، دگر خواب نراند
جز ماه تو بر صفحۀ تالاب نخواند

 

چون گنگ که در خواب غمی دیده کُشنده
بس درد دلم هست ولی کو شنونده
مانند (غلامت) که ندارد دل زنده

 

 

بی مهر رُخت روز مرا نور‌ نمانده است
وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است

 

 

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده است

مِن بعد چه سود ار قدمی رنجه کند دوست
کز جان رمقی در تن رنجور نمانده است

 

می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت
هیهات از این گوشه که معمور نمانده است

 

نزدیک شد آن دم که رقیبان تو گویند
دور از درت آن خستۀ رنجور نمانده است

 

 

وصل تو اجل را ز سرم دور همی داشت
از دولت هجر تو کنون دور نمانده است

صبر است مرا چاره ز هجران تو ، لیکن
چون صبر توان کرد که مقدور نمانده است

 

در هجر تو گر چشم مرا آب نماند
گو خون جگر ریز که معذور نمانده است

 

حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیۀ سور نمانده است

والسلام - محمد حسین صادقی - زرقان فارس
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۳۵
محمد حسین صادقی
يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۴۶ ق.ظ

پیر ما رفت و یار جانبازی - هادی این ولای اعلی شد

ولای اعلی

تا مسیحای عشق پیدا شد
غنچه بودیم و در بلوغی سرخ
تا که مجنون شدیم ، عشقی ناب
در شب ظلم، هر که عاشق بود
عشق بر دین و میهن و امت
بانگ لبیک عاشقانه‌ی ما
سینه را بر ستم سپر کردیم
عشق ما از نخست خونین بود
خون ما بر تمام خاک وطن
کاخ ظلمت به خون ما شد غرق
دیو رفت و فرشته آمد، لیک
گشت تحمیل بر وطن، جنگی
شد خزان فجر نوبهاری ما
لشــکر عاشـــق وفـــاداران
در دفاع از ولایت و ناموس
آنچنان عاشقانه جنگیدیم
مثل سیلاب و تُندر و طوفان
پیر ما رفت و یار جانبازی
چون ز ما نا امید شد دشمن
کرد دشمن نفوذ از چپ و راست
بعـــدِ فرعـــونهای استـــکبار
حرص و تبعیض و روح اشرافی
غارت و اختلاس و بی‌مهری
جنگ نرمی که خصم برپا کرد بسکه نیرنگ و قول رنگارنگ
وعده‌ی پوچ دولت و مجلس
سهم ما پابرهنه‌ها از عشق
ما ولی زنده‌ایم و رزمنده
ما دو فرعون سرنگون کردیم
 عشق ما شد غنی ز جام ولا

 

قلب ما بر صلیب شیدا شد
عشق خونین ما شکوفا شد
آمد و جانشین لیلا شد
با حسین زمان هماوا شد
جلوه‌ی عشق حق‌تعالی شد
در شب ظلم ، تُندرآسا شد
تا که آماج تیر اعدا شد
با شهادت ، وصال ، معنا شد
قطره قطره چکید و دریا شد
جای آن، بیت نور برپا شد
فتنه‌های دگر هویدا شد
کز شرارش، بهار یغما شد
عزم ما نیز معجزآسا شد
جمع، زیر لوای سقا شد
غرق خون بس جوان رعنا شد
که جهان در تحیر از ما شد
حمله کردیم و فتح امضا شد
هادی این ولای اعلی شد
فتنه‌ها کرد و باز پیدا شد
دیو مرده دوباره احیا شد
فصل قارون و سامری‌ها شد
در بسی حاکمان هویدا شد
دمبدم شد فزون و حاشا شد
درج ، در بسته‌های اغوا شد
با سخاوت، به خلق اهدا شد
مثل حرف صدا و سیما شد
گرچه تنها عزای گلها شد
خون ما وقف راه مولا شد
سهم ما بیشتر ز موسی شد
و ذخیره برای فردا شد

والسلام - محمد حسین صادقی - زرقان فارس
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۴۶
محمد حسین صادقی

🌺 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَکَرَ الْحُسَیْنَ ع وَ أَهْلَ بَیْتِهِ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَیِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ کَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ.

امام صادق علیه السّلام: هیچ بنده اى نیست که آب بنوشد و حسین علیه السلام را یاد کند و قاتلش را لعنت کند مگر آنکه خداوند صد هزار حسنه براى او ثبت کرده و صد هزار گناه از او محو فرماید و صد هزار درجه براى او بالا برد و گویا صد هزار بنده را آزاد کرده و خداوند روز قیامت او را شادمان محشور گرداند(1).

(1) الکافی، ج‏6، ص: 391، رقم 6.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۹:۱۹
محمد حسین صادقی