کوثریه
اشعار و مطالب مرتبط با کوثر
مرا ز مهر رخت کی ملال خواهد بود | - | که عشق لم یزل و لایزال خواهد بود | ||||
در آن زمان که امید بقا خیال بود | - | خیال روی توام در خیال خواهد بود | ||||
از آنطرف که توئی گر فراق خواهی جست | - | ازین طرف که منم اتصال خواهد بود | ||||
نظر بفرقت صوری مکن که در معنی | - | میان لیلی و مجنون وصال خواهد بود | ||||
براستان که سرما چنین که در سر ماست | - | بر آستان شما پایمان خواهد بود | ||||
بهر دیار که محمل رود ز چشم منش | - | گذار بر سر آب زلال خواهد بود | ||||
چو قطع بعد مسافت نمیدهد دستم | -کجا منزل قربت مجال خواهد بود | |||||
کسی که بر سر کوی تو باشدش حالی | - | ز خاک کوی تو صبرش محال خواهد بود | ||||
ز قیل و قال گذر کن که در چمن زین پس | - | حدیث بلبل شیرین مقال خواهد بود | ||||
بباغ بادهی گلگون چرا حرام بود | - | اگر بگلشن رضوان حلال خواهد بود | ||||
مکن ملامت خواجو که مهر او هر روز | - | چو حسن ماهرخان بر کمال خواهد بود |
بازآی ساقیا که هواخواهِ خدمتم
مشتاقِ بندگیّ و دعاگویِ دولتم
زان جا که فیضِ جامِ سعادت فروغِ توست
بیرون شدی نُمای ز ظلماتِ حیرتم
هر چند غرقِ بحرِ گناهم ز صد جهت
تا آشْنایِ عشق شدم ز اهل رحمتم
عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوانِ قسمتم
مِی خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراثِ فطرتم
من کز وطن سفر نَگُزیدَم به عمرِ خویش
در عشقِ دیدن تو هواخواهِ غربتم
دریا و کوه در رَه و من خسته و ضعیف
ای خِضْرِ پِی خجسته مدد کن به همتم
دورم به صورت از درِ دولتسرایِ تو
لیکن به جان و دل ز مقیمانِ حضرتم
حافظ به پیشِ چشم تو خواهد سِپُردجان
در این خیالم اَر بدهد عمر مهلتم
بسم الله الرحمن الرحیم
وزیر خبیث اسرائیل با هماهنگی امریکا دستور استفاده از بمب اتمی داده علیه فلسطینی ها... لذا ایران برای دفاع از جهان باید سریعاً بمبهای اتمی بسازد...
یا علی ، هدهد ایران
&&&&&
In the name of Allah
Hodhod of Iran
ساقی نامه
ثقلین مستی
بیا ساقی از خاطرات رنود
که مِی دادهایشان ز جام شهود
بگو و بیاور می هوشبر
که ثقلین بی هم ندارد اثر
ز هر جا دلت خواست آفغز کن
زِ هر خُم که داری مِی انداز کن
نگو از کدامین، از آن یا ازین
بیار از همین خُم ، خمُ اولین
بیاور، تفاوت ندارد کدام
تفاوت فقط هست در ظرف و جام
کسی کو نماید شراب، انتخاب
هنوز انتخابش نکرده شراب
هنوزش به سر ریگ اندیشه است
که ریگ اولین دشمن شیشه است
بی اسقی از هر می هوشبر
که دیوانه را میکند مستتر
بده، بی تأمل که دیوانهام
بده یک شبه سهم سالانهام
که بی وقفه و بی درنگم زنند
که تا قدر یک سال سنگم زنند
***
بیا عصمت آهوان در نگاه
بیا فطرت خفته در هر گیاه
بیا عطر پنهانی روح باغ
بیا لاله رو از گلستان داغ
به پای دلم تا منا آمدم
بیا ساقیا تا حرا آمدم
تو که در بیابان پری دیده ای
تو که از نگاهش غزل چیدهای
نگاهت زلال است و تطهیرگر
نگاهت به جان میخرم ، جان بِبَر
بیا ساقی از دجلۀ خاطرات
که جاری نمودهست اشک فرات
بگو و بیاور دو جام عطش
که دریای صبرم نمودهست غش
ز آزار دیوان بازار شعر
ز غولان ادبار دربار شعر
ز جنت فروشان آتش فروز
که جان میستانند با نرخ روز
ز هر چیز و هر کس بجز میکده
به تنگ آمدم ، شُرب مُنزَل بده
کجا میفروشند بر مشتری
به سودای جان جای پای پری
من از کودکی اهل دل بودهام
به نزد پریها خجل بودهام
نمیدانم این بازی دین چه بود
مکافات هفتاد آئین چه بود
چه ساز شبانی که دیندار نیست
که در نی نوایش بجز یار نیست
من آئین عرفان بلد نیستم
در اندیشۀ نیک و بد نیستم
ز جمع خدایان هر کیش و دین
من آیئنه را میپرستم ، همین
بیا ساقی از اشک آئینه ها
که آتشفشان میکند سینهها
بده تا به جان بلاکش دهم
که تا گونه بر بوس آتش دهم
بده جام را تا چو زنگیِ مست
زنم آتش سینه در هرچه هست
بده بی تأمل که تا بی درنگ
زنم شیشۀ قلب خود را به سنگ
بده پرتوی از نگاه نگار
که دوزخ شود از دلم شرمسار
نه در فکر حورم ، نه فکر بهشت
نه در بند تحمیلی سرنوش
که این بازی دوزخ و حور عین
بُود بازی کودکستان دین
نه دانشگه عشق و صبر و جنون
نه زیبندۀ پاسداران خون
بیا ساقی از دستهای فرات
بگو و بده جام زهر حیات
نگو کودکان را به مستی چکار
شما را به زیبا پرستی چکار
بیا می بده گرچه طفل رهیم
که خود رهبر مست دانشگهیم
بیا غسل خون ، ارتماسی کنیم
و روح غزل را حماسی کنیم
تجلی کن ای یار ، تا سجدهای
به آئین زیبا شناسی کنیم
بنوشان به ما جام عشق و خلوص
که با خود نبردی اساسی کنیم
بده اشکی از مشک سقای عشق
که تحصیل مولاشناسی کنیم
بده زآنچه حُر خورد و آزاد شد
که از پیر خود التماسی کنیم
بده تا هماغوشی تیغ لخت
دلیرانه با بی لباسی کنیم
بده زانچه شیرینتر است از عسل
که مشقی چو آن همکلاسی کنیم
ز تکلیف این را پسندیدهایم
به دنیا بفهمان که «فهمیدهایم»
بیا ساقی از هرچه در ساغرست
که بدمست را خوب رسواگرست
بده چند جام پیاپی که زود
به دوشم بگیرند جمع رنود
نگوئید این مست دیوانه کیست
نگوئید آئین این رند چیست
از آن پاسداران «لا» مذهبم
که زد ریشه در کربلا مذهبم
بیا ساقی از خاطرات رنود
که میدادهایشان ز جام شهود
بگ. و بیاور می هوشبر
که ثقلین بی هم ندارد اثر
والسلام
زرقان فارس
مهر 1369
🌕 براساس روایات معتبر، حضرت مهدی (عج)، هم در دنیا و هم در بهشت، از جمال و کمال بی نظیری برخوردار است. پیامبر اکرم (ص)درباره آن حضرت می فرماید: «المهدی طاووس اهل الجنّة»
«مهدی طاووس اهل بهشت است».
📚 کشف الغمة، ج ۲ ص ۴۸۱
🔵 این تعبیر جالب درباره هیچ پیامبر یا امامی وارد نشده است و اختصاص به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه دارد. این رمز، نهایت زیبایی و جمال آسمانی و فوق العاده او دارد؛ به طوری که در میان بهشتیان، ممتاز و شاخص است و خلاصه اینکه زیباترین موجود بهشتی و دیدنی ترین تمام اهل بهشت است.
🆔 eitaa.com/emame_zaman
بسم الله الرحمن الرحیم, غزه
طوفان نوح در صهیون
به زودی اشک خونبار فلسطین جان اسرائیل می گیرد
و آه آتشین مادران ، دامان اسرائیل می گیرد
به اذن حق تعالی، سیل خونینی ز بارانهای تعذیری
به زیر پَر ، تمام عرصه و اعیان اسرائیل می گیرد
شود کاخ سفید از مرگ اسرائیل، مشکی چون عزاخانه
ولی جشنی، جهان در لحظهٔ پایان اسرائیل می گیرد
دعای جمع مظلومان ، بُود نافذ به یک وقت و به یک نیت
چنین راز و نیازی با خدا، بنیان اسرائیل می گیرد
به حق نوح، یا رب کن روان سیلاب در صهیون همین امشب
که تا دنیا ببیند، اشک غزه، جان اسرائیل می گیرد
والسلام - محمد حسین صادقی- ۸ آبان ۱۴۰۲ زرقان فارس
هوالجمیل
آدینه شبی ساکن بین الحرمینم
صد شکر که مهمان اباالفضل و حسینم
خونابه روان است ز گلزار دو عینم
پیچیده در آفاق حرم شیون و شینم
خواهم که دهم تسلیتی از دل و از جان
بر دخت نبی، مادر سالار شهیدان
+
پُر گشته فضای حرم از عطر گل یاس
یعنی ملکوت آمده در دسترس ناس
هم مام حسین آمده هم مادر عباس
گویند ملائک به اشارات و به احساس
مهمان اباالفضل بُود فاطمه، با فضل
باشد به حرم نزد حسین، مام اباالفضل
والسلام
محمد حسین صادقی، اربعین، شب جمعه، کربلا، بین الحرمین
بنام خدا
ماشه سقیفه
چرخ چرخید و فتنه شد تکرار
بار دیگر، سقیفه ، ماشه کشید
باز داعش برای ذهن جهان
با ترور، طرح خون و لاشه کشید
داعشی های عرصهٔ تاریخ
مثل کفهای سطح دریایند
گرچه از بین می روند اما
باز با باد و موج می آیند
این خوارج که جِبت و طاغوتند
دست پروردگان صهیونند
رُعب و وحشت مرام آنان است
مست کشتار و وحشت و خونند
ریشه کن گشت فتنه داعش
با هجوم مدافعین حرم
سخت طومارشان به هم پیچید
حاج قاسم ، چو زد به عرصه عَلم
حاج قاسم اگرچه دیگر نیست
کل کشور سپاه قدس علیست
زن و مرد و جوان و پیر وطن
هر یکی قاسم سلیمانیست
فتنه انهدام شاهچراغ
کمتر از یک دقیقه خنثی شد
بادپای حرم به چندین گام
ناجی زائران مولا شد
کودکی با وفا، ز مجروحی
در مسیر خطر، حمایت کرد
دختری از حجاب و چادر خود
در هجوم حرم، حفاظت کرد
عاشقانه، حبیب و اکبر نیز
در دفاع از حرم، فدا گشتند
با شهادت، که آرزوشان بود
ساکن بزم اولیا گشتند
آه ، اما نگشت پیکرشان
زیر سُمّ ستور، صد پاره
نشد اهل و عیالشان اما
بی پناه و اسیر و آواره
من فدای حسین عطشان و
اهلبیت اسیر و دربدرش
تا ابد لعنت خدا و رسول
بر همه دشمنان بد سِیَرَش
والسلام
محمد حسین صادقی، زرقان
۲۶ مرداد ۱۴۰۲