خطرات خوددینداری
هوالجمیل
خطرات خود دینداری
با سلام و عرض ادب- این مطلب نیاز به تصحیح و ویرایش دارد. ارادتمند : هدهد
1 در بهداشت و درمان موضوعی وجود دارد بنام خود درمانی که از نظر اکثر پزشکان و کارشناسان کاری کاری غیر علمی است و قطعاً ضرر و زیانهایی به دنبال دارد. همین موضوع در عرصه دینداری هم وجود دارد که می توان که آن را «خود محوری دینی» به و یا «خود دینداری» نامید.
به این طریق که فرد طبق میل و سلیقه خودش به دین عمل کند
بعنوان نمونه میگویند هر وقت دلمان خواست نماز می خوانیم و هر قدر
دلمان خواست میخوانیم، با هر لباسی که دلمان خواست میگردیم و هرکاری که دلمان خواست چه حرام و چه حلال انجام می دهیم و مقلد کسی نیستیم و نیازی نمی بینیم در هر کاری به نظر مجتهد مراجعه کنیم و از این قبیل حرفها و استدلالات پوچ و مضر من در آوردی...
دین و دینداری از نظر آنها معنای خاص خودش دارد و از نظر آنها لازم نیست خودشان را با معانی و تعریف های دین
و دینداری که به آنها دیکته میشود هماهنگ کنند.
2
این پدیده منفی یک بعد مثبت نیز دارد و آن اینکه چنین افرادی حداقل به نوعی دینداری با تعریف خودشان معتقدند و دینداری خودشان را بهتر از بیدینی میدانند. حقیقت هم همین است که هر گونه دینداری بهتر از بیدینی مطلق است.
اگر خود درمانی در حوزۀ بهداشت و درمان، کاری غیر علمی است قطعا در حوزه خوددینداری هم بی ضرر تر از آن نیست و حتی مفاسدی در پی دارد. حداقلش این است که اگر هرکسی دین را طبق میل و سلیقه خود تعریف و تعبیر کند چیزی بنام دین باقی نمی ماند.
اما نکته ای که مد نظر این مقاله است این است که چه عواملی باعث شیوع وترویج چنین پدیده ای شده و می شود. و این روند تا کی و تا کجا باید ادامه باید؟ و راه درمان و چاره کار چیست؟
اگرچه ظاهراً چند دین رسمی در این دنیا وجود دارد ولی تعداد دینها را باید به تعداد انسانهای روی کره زمین بر آورد کرد.
بعنوان نمونه در اسلام خود ما هیچ دو دینداری در افکار و عقید و اعمال مثل هم نیستند، اگر مردم مکنونات قلبی شان را بدون
ترس بیرون بریزند و دین خود را تعریف کنند، آنگاه خیلی از آنها از نظر یکدیگر دیندار نیستند، در مقیاس بالاتر، اکثر فرقه ها و مذاهب اسلامی گروههای دیگر را دیندار نمی دانند... با سلام و عرض ادب- این مطلب نیاز به تصحیح و ویرایش دارد. ارادتمند : هدهد
3
ز نظر فقهای اسلام، تراشیدن ریش با تیغ حرام است ولی همه با افراد زیادی را می شناسیم که ایمانی راسخ به اسلام و مرجعیت و ولایت دارند و تمام احکام دینی را هم انجام میدهند ولی ریش ندارند وقتی که دینداری در ریش داری خلاصه می شود عده ای از ریشی ها بی ریش ها را مسلمان نمی دانند. حرام حرام است چه در حد تیغ روی صورت کشیدن و چه گناهان کبیره.
در این مورد دو دیدگا وجود دارد: بعضیها اصلاً آن را حرام نمی دانند و حرف فقها را قبول ندارند و بعضی ها حرف مجتهد و حرام بودن این کار را قبول دارند ولی معتقدند که خدا فراتر از آن است که بخواهد آنها را بخاطر ریش نداشتن مؤاخذه و کیفر کند و نهایتاً به لطف و رحمت و بخشندگی خداوند امید دارند. ولی نتیجہ کار هر دو گرده یکی است؟ عمل نکردن به حرف مجتهد و شیوع پدیده
«خود محوری دینی و یا خود دینداری». این یک نمونه کوچک و کم اهمیت است. موارد بسیار مهمی در حوزۀ عقاید و اصول دین وجود دارد.
مثلاً فرد می گوید: من که خدائی را که بخواهد به زور مرا مسلمان کند و بخاطر مرا محاکمه نماید و به جهنم بفرسته اصلاً قبول ندارم تا چه رسد به دین مجتهد، و یا در مورد عدالت خداوند و روز قیامت و بحث امامت و مهدویت، اینگونه خود محوری دینی و برداشتهای شخصی از دینداری و دیانت و عبادت بسیار مهم تر و پیچیده تر از نمونه های مشابهش در احکام است، چه بخواهیم و چه نخواهیم این پدیده در جامعه ما نیز وجود دارد و هماهنگ نبودن نظریه علمای دین و صاحبنظران باعث شیوع شدیدتر آن خواهد شد
سوم اینکه پدیده عبور از دین و نادیده گرفتن دستورات ارباب ادیان بعنوان یک پروژه جهانی شدیداً توسط رسانه های بیدین تبلیغ و ترویج می گردد و بدون شک بر تمام مردم تاثیر منفی می گذارد. این در حالی است که اکثر ارباب ادیان در این زمینه سکوت کرده و دشمنان با سوء استفاده از سکوت آنها اهداف خود را هر روز بیشتر گسترش می دهند، آنچه مد نظر این رسانه هاست حذف دین است ولی این حذف بصورت مقدماتی با حذف روحانیت ادیان شروع می شود در حالیکه پیروان ادیان به روحانیت خود ارادت دارند و به آنها احترام میگذارند ولی در بعضی از موارد به حرف آنها عمل نمی کنند.
4
باز در مقیاس بالاتر، پیروان سه دین بزرگ جهان یعنی اسلام یهود و مسیحیت ، هیچکدام از پیروان ادیان دیگر را دیندار تلقی نمی کنند. به همین خاطر دین بینهایت تعریف دارد و هر تعریفی در جای خودش صحیح است و در مقایسه با تعریفهای دیگر، غلط.
لذا اولین علتی که باعث پدیده خود دینداری شده و میشود عدم وجود تعریف واحدی از دین است، این تعریف واحد و مشترک عام شمول باید توسط ارباب ادیاں زنده بوجود بیاید که تاکنون بوجود نیامده و هرگز هم بوجود نخواهد آمد چون متولیان ادیان اگر اصول و موازین خود را نادیده بگیرند و اصول و موازین ادیان دیگر را بپذیرند دیگر متولی دین خود به حساب نمی آیند و ممکن است به راحتی توسط همکیشان خود متهم به ارتداد و محکوم به تکفیر شوند.
ازطرف دیگر، دین دوستی و خداپرستی بصورت فطری از ذات تمام انسانها نهفته است و دلشان می خواهد به هر طریق ممکن دیندار و پایبند به اصولی، هرچند ساختگی باشند. به همین علت پیروان تمام ادیان با فاصله گرفتن از ارباب ادیان خود در تلاشی جهانی و نامحسوس برای یافتن تعریف واحدی از دین هستند که تمام انسانها آن را قبول داشته باشد و به آن عمل کنند و به آن احترام بگذارند و یکدیگر را بیدین ندانند و همین تلاش آشکار و نهان باعث بوجود آمدن پدیدۀ «خود دینداری» در اکثر جوامع و ادیان شده است. هر کدام از این دین ها تعدادی باید و نباید یا حلال و حرام دارند که بزرگترین معیار پایبندی پیروان ادیان به دین خود به حساب می آیند و با حرام و حلال های ادیان دیگر تفاوت دارد.
در داخل هر دین نیز پیروان آن دین گروه گروهند و آنها نیز تعریفهای خاص خود را دارند. در هر گروه نیز افراد طبق میل خود به دین عمل می کنند، به عنوان مثال در تشیع پوشیدن طلا برای مرد حرام است، یا تیغ روی صورت کشیدن .... ولی عده بسیاری را می بینیم که علیرغم مسلمان بودن به این امور نهی شده عمل می کنند یعنی آن قسمت از دین که این کار را حرام می داند قبول ندارند. دلیل دوم خوددینداری بخاطر وجود برخی از احکام است.
درست است که معیار حلال و حرام، مقبولیت عمومی نیست و نباید حکم خدا بخاطر خوشایند مردم زیر پا گذاشته شود ولی افراد چنین می پندارند که برخی از این احکام واقعا احکام خدائی نیستند و لذا به آنها عمل نمی کنند مثل ریش گذاشتن در اسلام. والسلام
با سلام و عرض ادب- این مطلب نیاز به تصحیح و ویرایش دارد. ارادتمند : هدهد