کوثریه

اشعار و مطالب مرتبط با کوثر
  • کوثریه

    اشعار و مطالب مرتبط با کوثر

هذا من فضل ربی
کوثریه

هوالجمیل
با سلام و عرض ادب خدمت شما
کوثریه مجموعه شعری است محصول سی و چند سال شاعری و یک عمر غلامی در خیمه اهلبیت. نام کتاب کوثریه از یک قصیده 400 بیتی با همین نام گرفته شده، این وبلاگ نیز منتخب آن مجموعه و همچنین شامل اشعار جدیدم است.
کتاب کوثریه را می توانید از منوی بالای وبلاگ دانلود فرمائید.
با آرزوی قبولی در پیشگاه خداوند و انبیا و اولیا و صلحا و شهدا
و حَسُن اولئک رفیقا
والسلام
مدیر انتشارات هدهد
محمد حسین صادقی متخلص به غلام
زرقان فارس
hodhodzar@gmail.com
09176112253

با رفتن تو در غزلم شور نمانده است
صبری به دل عاشق مهجور نمانده است
اسرار دل غمزده مستور نمانده است

عمری حذر از تجربۀ فاصله کردم
آخر غم آن فاصله را تجربه کردم
یک شمه بگویم که در آن لحظه چه کردم؟

هر جا که رَوَم قصۀ آن یار پری‌روست
هر جا نگرم جلوه‌ای از آن رخ و ابروست
هر لحظه دلم منتظر آمدن اوست

چشمم همه شب، کوچۀ امید تو می‌رُفت
با هر مژه دُرهای سزاوار تو می‌سُفت
آن دم که دلم در کفن یاد تو می‌خُفت

باز آی که اغیار ، مرا زار نجویند
باز آ که تو را دلبر بی مهر نگویند
باز آ که گل یأس ببویند و بمویند

دریای دو چشمم به امید تو نمی ، داشت
با عشق تو ویرانۀ دل گنج غمی داشت
در بحر بلا ، دل ز خیالت بلمی داشت

 

 

با رفتن تو روح صفا رفت ز گلشن
زانوی حیات همه واماند ز رفتن
محبوب دلم رفت خدایا چه کنم من

کس لذت بوسیدن مهتاب نداند
در دیدۀ من ، حکم ، دگر خواب نراند
جز ماه تو بر صفحۀ تالاب نخواند

 

چون گنگ که در خواب غمی دیده کُشنده
بس درد دلم هست ولی کو شنونده
مانند (غلامت) که ندارد دل زنده

 

 

بی مهر رُخت روز مرا نور‌ نمانده است
وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است

 

 

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده است

مِن بعد چه سود ار قدمی رنجه کند دوست
کز جان رمقی در تن رنجور نمانده است

 

می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت
هیهات از این گوشه که معمور نمانده است

 

نزدیک شد آن دم که رقیبان تو گویند
دور از درت آن خستۀ رنجور نمانده است

 

 

وصل تو اجل را ز سرم دور همی داشت
از دولت هجر تو کنون دور نمانده است

صبر است مرا چاره ز هجران تو ، لیکن
چون صبر توان کرد که مقدور نمانده است

 

در هجر تو گر چشم مرا آب نماند
گو خون جگر ریز که معذور نمانده است

 

حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیۀ سور نمانده است

والسلام - محمد حسین صادقی - زرقان فارس
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۱۴
محمد حسین صادقی